دربارۀ منشأ قبیله بنی قُرَیظه و مهاجرتشان به یثرب گزارشهای متفاوتی وجود دارد. بر اساس برخی روایات شفاهی یهود، بنیقریظه از اعقاب هارون برادر حضرت موسی(ع) به شمار میروند که پیش از رویداد سیل عَرِم که به مهاجرت قبایل عربِ اَوْس و خَزْرَجْ به یثرب انجامید، در آنجا سکونت گزیده بودند.[۱]
بنا بر بعضی روایات، به دنبال جنگ رومیان با یهود(۷۰ میلادی)، بنیقریظه به حجاز گریخته و در مَهزور از نواحی یثرب ساکن شده بودند.[۲] در مقابل، برخی منابع، بنیقریظه را از طایفه جُذام ساکن فلسطین میدانند که در عهد عادیا بن سموئل (شموئل؛ حکومت حدود ۱۰۷۵-۱۰۴۵ ق.م) به دین یهود گرویدند.[۳]
بنیقریظه در کنار دیگر قبایل یهود توانستند اداره و حکومت شهر را به دست گیرند. فرمانروای آنان القیطوان یا فطیون خراجگزار مرزبان ایرانی الزاره (در بحرین) بود.[۴] شکست دولت یهودی یمن از پادشاه مسیحی حبشه که تحت حمایت روم بود (سال ۵۲۵ میلادی)، قدرت یهودیان را در مدینه کاهش داد. سرانجام، در جنگ قبیله خزرج با یهودیان، فرمانروای یهود به قتل رسید و اعراب اداره شهر را به دست گرفتند.[۵]
سلطه قبایل عرب بر مدینه موجب شد که بسیاری از یهودیان مدینه را ترک کنند. در دوران نزدیک به ظهور اسلام، قبایل یهود در بیرون شهر در دژها و قلعههای خود زندگی میکردند. بنیقریظه، که در این زمان به لحاظ جمعیت و نفوذ از دو قبیله دیگر یعنی بنی نَضیر و بنی قَینُقاع مقتدرتر بودند، در جنوب شرقی مدینه سکونت داشتند و عمدتاً کشاورزی میکردند. تنها گزارش مستقل درباره بنیقریظه راجع به جنگ مسلمانان با آنان در سال پنجم هجری است. سایر گزارشهای احوال آنان مربوط به تاریخ اوس و خزرج، دو قبیله عرب مدینه و غالبا مربوط به دوران نزدیک به ظهور اسلام است.
دلیل اصلی جنگ با بنیقریظه، پیمانشکنی آنان و همکاری با مشرکان در جنگ احزاب علیه مسلمانان بود. بر اساس گزارش منابع تاریخ اسلام، هنگامی که سپاه مشرکان مکه و همپیمانان آنان به مدینه نزدیک شدند، حیی بن اخطب -از یهودیان بنی نضیر که در ساماندهی جنگ احزاب نقشی عمده داشت - به نمایندگی از قریش به دیدار بنیقریظه رفت و موافقت آنان را برای همکاری با قریش در جنگ با مسلمانان جلب کرد.[۶]
هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید گروهی از صحابه از جمله سعد بن معاذ، سعد بن عباده و اسید بن حضیر را برای تحقیق درباره درستی خبر به قلعه بنیقریظه فرستاد. نقل شده که بنیقریظه در دیدار با این گروه به پیامبر (ص) بیاحترامی کرده و پیمان خود با مسلمانان را انکار کردند.[۷]
به دلیل موقعیت جغرافیایی محل سکونت بنیقریظه آنان میتوانستند در حالی که مسلمانان مشغول دفاع از خندق بودند از پشت سر به مدینه حمله کنند؛ از همین رو خبر پیمانشکنی بنیقریظه تاثیر مخربی بر روحیه مسلمانان داشت. بر اساس برخی گزارشها زمانی که مدینه از سوی مشرکان در محاصره بود، بنیقریظه تصمیم گرفتند شبانه به مدینه حمله کنند و برای این مقصود پیامهایی به مشرکان فرستادند و از آنان طلب نیرو کردند. با شنیدن این خبر پیامبر(ص) ۲۰۰ تن از مسلمانان را برای دفاع از مدینه فرستاد که تا صبح تکبیر گفتند و با روشن شدن هوا خطر از میان رفت.[۸] یک شب نیز حدود ده نفر از شجاعان و جنگجویان یهودی به شهر حمله کردند اما بعد از ساعتی درگیری با گروهی از مسلمانان بازگشتند.[۹] از ابوبکر نقل شده که درباره خطر بنیقریظه میگفت: ما برای کودکان و زنان خود در مدینه، از بنیقریظه بیشتر میترسیدیم تا از قریش و غطفان.[۱۰]
به همین دلیل، پیامبر(ص) در همان روز پراکندهشدن دشمنان در غزوه خندق به جنگ بنیقریظه رفت.
مسلمانان قلعهها و خانههای بنیقریظه را محاصره کردند. مدت محاصره بین ۱۵ تا ۲۵ روز گزارش شده است. بنیقریظه خود پیشنهاد دادند که با همان شرایط بنی نضیر تسلیم شوند. بنی نضیر از اموال و دارایی خود چشم پوشیده و مدینه را ترک کرده بودند. ولی رسول خدا جز این که به حکم او گردن نهند، هر پیشنهادی را رد کرد.[۱۱]
به پیشنهاد خود بنیقریظه، رسول اکرم حکمیت را به سعد بن معاذ، رئیس قبیله بنی عبد اشهل از اشراف اوس، واگذار نمود.[۱۲] بدین جهت بنیقریظه حکمیت سعد بن معاذ را پیشنهاد دادند که اوس قبل از اسلام متحد ایشان بود. سعد با استناد به احکام تورات و پیمانی که بنیقریظه قبل از جنگ با پیامبر بسته بودند، حکم کرد که هر کسی علیه پیامبر(ص) تجمع کرده کشته شود[۱۳] و زنان و کودکان اسیر شوند. رسول اکرم این حکم را مطابق خواست پروردگار دانست. آیات ۵۶ تا ۵۸ سوره انفال و ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب راجع به جنگ بنیقریظه است.[۱۴]
اظهار نظر در مورد کشتهها متفاوت است، بعضی گفتهاند: مردان بنیقریظه و پسران بالغشان، که تعداد آنان بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ نفر گزارش شده است، به قتل رسیدند. یک زن قریظی نیز، که یک مسلمان را کشته بود، به قتل رسید. یکی از مردان قبیله به نام رفاعة بن سِموال به وساطت سَلمی دختر قیس، از خالههای رسول اکرم بخشیده شد.[۱۵] ولی گزارشها بیان میکنند که فقط مردان جنگوی قبیله که علیه پیامبر(ص) اقداماتی انجام داده بودند کشته شدند.[۱۶]
اموال بنیقریظه بین مسلمانان تقسیم شد. برای اولین بار، سهم سوار و پیاده مشخص گردید؛ به سوار دو سهم و به پیاده یک سهم تعلق گرفت. از فهرست اموال، به خصوص فهرست سلاح، که منابع ذکر کردهاند، برمیآید که مقدار غنایم به دست آمده از بنیقریظه چشمگیر بوده و به احتمال، همین امر شیوه جدید تقسیم غنایم را ممکن ساخته است.
از مجموع گزارشها میتوان نتیجهگیری کرد که مسلمانان به دلیل تجربههای گذشته که از اخراج بنی قینقاع و بنی نضیر داشتند، دیگر به خروج بنیقریظه از مدینه رضایت نمیدادند، زیرا آنان نیز در صورت خروج از شهر مانند بنی نضیر به مخالفان مسلمانان در مکه و یهودیان بیرون مدینه میپیوستند. به هر حال، بیان قرآن سوره احزاب آیات ۲۷-۲۶ حکایت از تأیید و اجرای حکم یادشده دارد.[۱۷] ولی نه کشتن شدن همه مردان بلکه کشته شدن مردانی که علیه پیامبر (ع) اقداماتی انجام داده بودند، سیدجعفر مرتضی در الصحیح در تفسیر آیه ۲۶ سوره احزاب یاد آور میشود، منظور از آیۀ ... فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿۲۶﴾ (ترجمه: ...گروهی را میکشتید و گروهی را اسیر میکردید.)[ احزاب–۲۶] ، فقط مردان هستند، زیرا تاسرون با اسارت مردان تناسب دارد و برای اسارت در زنان از واژۀ سبایا استفاده میشود، اما بعضی به اشتباه تاسرون را به زنان و کودکان حمل کرده و تقتلون را به مردان.[۱۸] بدین ترتیب تعداد کشته شدگان چهار صد نفر میشود همان طور که ابن شهر آشوب تعداد کل مردان را هفتصد نفر و تعداد کشته شدگان آنان را چهار صد و پنجاه نفر دانسته است.[۱۹]
سعد بن معاذ با استناد به پیمان بنیقریظه با پیامبر و منابع دین یهود چنین حکمی صادر کرد[۲۶] این حکم از نظر خود آنان کیفری شرعی تلقی میشد.[۲۷] در توراتِ موجود، درباره شهری که به زور وارد آن شدهاند چنین گفته شده است: «اگر پروردگارت، آن را به تو واگذار کرد، همه مردان را از دم شمشیر بگذران، اما زنان و کودکان و حیوانات و هر آنچه در شهر است، همه غنیمت میباشد، پس همه را به عنوان غنیمت بردارید و غنیمتی که پروردگار نصیب کرده بخورید».[۲۸]
برچسب های مهم